ماجراهای سفر با قطار ! (طنز) [RB:Code_Popup]
به شکلک های ریزه میزه خوش آمدید.وارد یا عضو شوید کاربرگرامی شما اکنون در مسیر زیر قرار دارید : ماجراهای سفر با قطار ! (طنز)

ماجراهای سفر با قطار ! (طنز)

تاریخ ارسال پست:
جمعه 11 فروردين 1391
نویسنده:
roya
نظرات :
تعداد بازدید:
1253

 

روز 21 ژانویه کیلو چنده؟ 21 اسفند بلیط قطار داشتم که مبدا خراسنک بود و مقصدش تهران که بلیط فروشی که دوست عزیزم بود بهم گفت که ساعت 11 و 20 میانه هست و سوار میشی.

ما تو محلمون یه آژانس داریم که همیشه باز هست ولی سر بزنگاه تست نکرده بودم ببینم که به دردم میخوره یا نه و به خیال باز بودنش 10 دقیقه مونده به 11 رفتم در آژانس که دیدم قلفه ! ببخشید قفله :D

برای اولین بار از دیر رسیدن به جایی دلپیچه حاصل شد ! خدایا الان زنگ بزنم آژانس کی بیاااااااااااااااد !!!!!

زنگ زدم و گفتند ماشین نداریم !  به یکی دیگه زنگ زدم گفتند 10 دقیقه دیگه ! خلاصه سراسیمه به فراز احمدی خودمون زنگیدم که گفت به این بزنگ و دستش درد نکنه زنگ زدم طرف برداشت و گفت که باشه الان میفرستیم . گفتم ممنون . گفت که میدونی اینجا آژانس .......... هست ! من هم گفتم خب که چی؟ من میگم عجله دارم دیرم شده ، شما اسم آژانستونو تو این هیر و ویر تبلیغ میکنی؟ گفت نه منظورم اینه که دو دقیقه ای میرسه !!!!!!!!!! >:-) خداییش اگه ربطشو متوجه شدید تو نظرات مرقوم بفرمایید!

خلاصه داشت دیر میشد که دست بلند کردم واسه یه آژانس دیگه که داشت رد میشد و نگه داشت و دستمو تا بردم درو باز کنم آژانس مثلا دو دقیقه ای خودشو رسوند و جای شکرش باقیه! راننده بهم گفت چیزی نمونده بود بریااااااااااا  !!!  گفتم نه ، چیزی نمونده بود سکته کنم از دستت !!!

ساعت 11 و 15 دقیقه بود که رسیدم راه آهن ........

بدو بدو ، نفس نفس ....... بدو بدو ........ هه هه هه ... نفس نفس ....

دیدم یه قطار وایستاده از یکی که اونجا بود پرسیدم قطار تهران اینه؟ گفت نه ! اونور وایمیسته البته اگه نرفته باشه آخه الان یکی حرکت کرد !

رنگ از رخسارم پرید و شانسمو به باد از اون حرفا گرفتم و از زیر پل زیرگذر دویدم اونور و دیدم بله دیگه ، از قطار مطار خبری نیست. اینننننننننقدر ناراحت شدم که نگو و نپرس .......... بابا گفتم که نپرس دیگه ، گیر دادیاااااااا !

برگشتم اینور پل و از اونجایی که ناامید شیطان هست از اطلاعات پرسیدم که آقا قطار تهران پرواز کرد؟

گفت نه یه ربع دیگر به زمین میشینه!

برق شادی در چشمانم حاکم شد و لبخند بر لبهایم نشست! (حال کردی لفظ قلمو؟ :D)

قطار اومد و یه فشگا زد (سوت محلی خودمون :D) و من رفتم سوار شدم .

کوپه 4 صندلی 54 روی بلیطم بود . رفتم دیدم یه تیکه پتو مونده لای در و چراغا خاموشه.

درو زدم و یه خانم مسنی گفت بله

گفتم سلام خانم ، صندلی من اینجاست.

گفت یعنی چی جات اینجاست؟ ما اینجا چهارنفر خانم هستیم و چجوری میخوای بیای تو؟

گفتم خانم محترم اینجا جای منه و اگه معذب بودید کوپه دربستی میگرفتید!

گفت ما با رئیس قطار هماهنگ کردیم آقا بفرمایید با رئیس قطار  صحبت کن !

آقا بیا و پرتقال فروشو پیدا کن حالا !!! همون رئیس قطارو میگم :D

رفتم و رئیس قطارو آوردم . در زد و خانمه گفت بله

رئیس گفت خانم جای این آقا اینجاست . اجازه بدین بیان بشینن.

خانم گفت ما با رئیس قطار هماهنگ کردیم آقا بفرمایید خودشون بیاد !!!!!!!!!!!!!!!!!

رئیس گقت  خانم من خودم رئیس قطارم ، چندتا رئیس میخوای بیاد؟

خانمه لال شد ! بعدش گفت آخه ما خانومیم ، معذبیم ، چطوری یه آقای غریبه بیاد بشینه اینجا کنار ما؟

رئیس قطار گفت خب خانم چیکار کنیم؟ تو سالن بخوابه؟ شما چند نفر هستید؟

خانمه گفت که ما 4 نفر خانم هستیم!

رئیس گفت خب دوتا صندلی خالیه میره بالا میشینه !

خانومه گفت نه یه تخت خالیه آخه یه آقا هم اینجا هست!

همه تعجب کردیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! >:-)

رئیس گفت که خانم یه آقا هست و این کارو میکنید؟

گفت آره ولی آخه مسنه !!!! اگه میشه یه مسنشو بفرستید بیاد تو !!!!!!

رئیس گفت که خانم ما نصف شبی مسن از کجا گیر بیاریم براتون؟ !!!!!!!!!! ایشون هم مسنه !!!!!!!

یه صدای نازک یه دختره عین بچه گربه گفت آقا مطمئنید مسنه؟ !!!!!!!!

خواستم بگم ............... (نگفتماااااااااااااا :D)

من دیگه داشتم جوش میاوردم . آخه یه سیب از نوع زمینی دارین اون تو اونوقت نمیذاری بیام تو؟ ;(

رئیس گفت نمیشه خانم ! بعدش به من اشاره کرد که با الله بگو برو تو.......

یا الله ............... رفتم.

خانوما شروع کردند : آقا اینورو نگاه نکنیا ما لباس تنمون نیست! آقا اونورو نگاه من هم روسری سرم نیست !

با چه مکافاتی خودمو به بالا رسوندم و کپه مرگمو گذاشتم !  روبروم هم یه مرد تقریبا میانسال عین خرس خوابیده بود و اون کمربندو هم نبسته بود و با وول هایی که میخورد احتمالا باید منتظر یه انفجار مهیب می بودیم که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد!

خوابیده بودم که حس کردم پاشنه پامو گذاشتم روی یه دستگیره ای و آرامش داشتم و گفتم دست خارجیا درد نکنه عجب امکاناتی گذاشتند ولی چرا یکی؟ یکی هم میذاشتند واسه پای راستم خب ! گفتم شاید هست و من پیداش نمیکنم! پا شدم و سرم که میخورد به سقف ، خم کردم و چشامو مالیدم ببینم اون دستگیره چیه ! دیدم نوشته : جرات داری بکش و یه 30 ، 40 تومن پیاده شو آخه این دستگیره ترمزه !>:-)

هووووووففففففف ، خوب شد دابانمو محکم فشار ندادم :D

کمی خودمو کشیدم اونورتر تا کنار اون ضرر 30 تومنی نباشم .

دراز کشیدم و هدفون گوشیمو گذاشتم گوشم و شروع به دوبس دوبس میکرد که اونجوری خوابم برده بود که نزدیکیای صبح با صدای یکی از خوانندگان محترم بیدار شدم و خفش کردم و باز خوابیدم.

صبح شد و تو ایستگاه کرج بودیم ، پاشدم و ملافه رو جمع میکردم که خانمه بهم گفت روتونو اونور کنین من لباسمو بپوشم . گفتم باشه !

دوتا خانم مسن ، دوتا دختر که یکی ساکت و سنگین بود و یکی دیشب دنبال کسب اطمینان از مسن بودن اینجانب بودند نشیمن نمودند به همراه یک فروند سیب زمینی که دیشب جزء مردان محسوب نمیشد و بالاجبار به بودنش اعتراف شد!

شروع شد !

دختره که دیشب میگفت مطمئنید مسنه؟ حالا گوشیشو روشن نمود و ترانه آرمین 2afm گذاشته بود و خودشم با اون یارو همخوانی میکرد که مبادا آرمین جونش کم نیاره ! و متنی که قرائت مینمودند از این قرار بود :

مثل تو هیچ جایی ندیدم

علاقه دارم بهت شدیدا

..............

نمیدونم اون پیر زن به جای دوتا مو که میگفت روتو اونور کن و روش حساس بود ، به دخترش تربیت میداد چی میشد؟ من که میگم اصلو ولش کرده و عین چیز افتاده دنبال فرعیات ..........

 

رسیدم راه آهن و بعد از یه مدت قدم زدن ، زنگ زدم امیرخان گل خودمون (امیر گل محمدزاده) که خیلی دلم میخواست از نزدیک ببینمش. بهش زحمت دادم و مزاحمش شدم و اومد و با هم رفتیم تا آموزش خوردن کله پاچه رو بصورت کاملا تصویری بهمون نشون بده :

ابتدا اینجوری :

بعدش اینجوری :

بعدش با هم رفتیم مغازش:

 

:D :D بقیش خصوصیه :D :D

در ضمن نپرسید چرا فقط خواهشاً یه بار بگین :

آش ش ش ش  رشششششته !!!

و بعدش لبخند بزنین اینجوری : :)

ممنون از همه ی دوستان عزیزم


مطالب مرتبط

نظرات


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: